روزای بی سروری

قبلنا که سرورو داشتیم همه چی داشتیم,شاد بودیم خوش بودیم و می خندیدیم.با سرور همه چی عالی بود,تنبلیامون علافیامون نخوابیدنامون درس نخوندنامون و آخر سر باز خندیدنامون!وای که چقد خوب بود از اول هفته لحظه شماری تا آخر هفته که اگر احتمالاً سرور هوس کنه و دلش بخواد پاشه بیاد پیشمون و... 

بشینه باز قر بزنه و قر بزنه و از زمونه شکایت بکنه واز دست خودش ناراضی باشه و خودش و سرزنش کنه و ما بشینیم دلداریش بدیم و تاکید کنیم تو خوبی باور کن تو خوبی.آخر سرم مثل همیشه باورش نمی شد و می گفت ولش کن بابا بیاین بشینیم بخندیم و باز خندیدنای با مورد و بی مورد شروع می شد.خیلی سرور خوبه,باهاش خیلی میشه خوش گذروند!وای خدا چقد دلم برا سرور تنگ شده ه ه ه ه ه 

حالا هی ما دلمون برات تنگ بشه هی تو بشین تو خونه و عین... از پوسته ت نیا بیرون.بیا دیگه سرور

نظرات 1 + ارسال نظر
[ بدون نام ] چهارشنبه 30 دی‌ماه سال 1388 ساعت 12:30 ق.ظ

منم دلم براش تنگ شده مخصوصا خنده هاش،ولی خودمونیم چند تا پودر حروم کردی واسه این پستت.

ها؟؟؟؟
خودت را بشناسان و لطفاْ منظورت را از ژودر بیان کن.با تشکر

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد