صد روزه مارو علاف خودشون کردن که می ریم نمی ریم می ریم نمی ریم آخرم من نفهمیدم که می ریم یا نه؟!!!
قرار بود ما خیر سرمون تو عید بریم کردستان عراق هر چیم قرارو مقدمات که از دستمون برمی اومد من ست کردم فقط مونده بود برا کنسرت بلیط بگیرم (ابی و لیلا تو عید اونجا کنسرت دارن)چمدونامم بستم کفشامم پوشیدم جلو در منتظر بقیه بودم که آخر سر دیدم نه بابا از این خبرا نیست اینا همش در حد حرف بوده و خیلی نمیشه روشون حساب کرد!تازه هر روزم یه سوال جدید براشون پیش میاد که بنده مسئول پرسیدنش هستم و انتظار تا سوال بعدی...
دیروز به داداشم اعتراض کردم که چرا اینجوریه و هی بهم می خوره؟کلی بهم خندید که من چه خنگیم رو یه حرف اینقد حساب کردم!!!گفت بروبابا منم اولاش مثل تو بودم و کفشامم می پوشیدم دم در منتظر بودم بقیه بیان اما یهو یه ندا می اومد که چرا اونجایی؟و پس از ذکر دلیل دوباره ندا می آمد که بروووووو باااباااااا نکنه اون یه حرف الکیو جدی گرفتی؟؟؟!!!اون فقط یک مزاح بود تو خیییییییلی جدی گرفتی!!!!!!!!!!
و این چنین شد که ما آب دیده شدیم و برای مراحل آتی زندگی در فکر همسفری دیگر...
شما را به بازدید از سایت تخصصی مدل لباس و آرایش دعوت میکنم.
..:: Www.FaraModel.ir ::..
زیباترین مدل های لباس
..:.. همه در فرامدل ..:..
ای بابا
چه بد!!!
تنها برو به نظر من. تنها نمیمونی تو سفر
اصلاً کلاً مزه ش از سرم پرید سحر جان دیگه تنهایی دلم به سفر نمی ره.بی خیال بمونه برا یه وقت دیگه.
امان از این انسانها و رسم نرفتن و عزم نداشتن
امان صد امان.خدا نصیب نکنه...